سعدی کجایی؟ بیا و این شعرت را پس بگیر… در شهرما بنی آدم ابزر یکدیگرند
—
یک حقیقت تلخ:
من آنقدر دلتنگ شده ام که وقتی بغضم میگیریه گلو درد میگیرم، فک کنم کمکم اشک و بغض هم داره واس من ممنوع میشه!
—
سراغم را نمیگیری !!
چه شد افتاده ام از چشمت؟
منم فانوس لبخندت
غرورت
گریه ات
خشمت
اسیرم
خسته ام
سیرم…
مرا دریاب که میمیرم…
—
گفتی غزل بگو چه بگویم مجال کو؟
شیرین من،برای غزل شور و حال کو؟
پر میزند دلم به هوای غزل ولی…
گیرم هوای پر زدنم هست بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را.
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم.
آن برگ های سبز سر آغاز کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند.
حال سوال و حوصله قیل و قال کو؟
(هرکی مثل من دلتنگه لایک کنه)
—
قیافه ام تابلو شده بود !گفتن: چی میکشی ؟گفتم: زجر !گفتن: نه یعنی چی مصرف میکنی ؟گفتم: زندگی … !
—
قیافه ام تابلو شده بود !گفتن: چی میکشی ؟گفتم: زجر !گفتن: نه یعنی چی مصرف میکنی ؟گفتم: زندگی … !
—
گاهــــــــــــــی دِلـــــــمت فــــــــــــریح ناسالم می خــــــــــــوادمثــــــــــــــــل فکر کــــــــــــردن به تــــــــــــــو
—
کنترلDVDدستم بود.باهزارشوق وذوق گفتم زندگیم نیگا L,Rنشانه عشق من وتوئه…
خندید وگفت L,Mتوالفبای انگلیسیه نشانه عشق منو اونه…
اینطوری بودکه باپشت دست زدم تودهن عشقم وازش جداشدم…
و6ساله هرروز داغم تازه تازه تازه است.
—
تو نیستی و بدون تو با گریه خلوت میکنم
دارم به صحبت کردن با عکس عادت میکنم
.
.
.
بی تو از سایه ها از خودم از این عکس فراریم…
—
میگن هر شکستنی رفع بلاست!ای دل تحمل کن…
شاید حکمتی باشد…
—
شهـامـت مـی خـواهـد
” سـرد بـاشـی” و ” گـرم لبخنـد بـزنی” …
—
گاه گاه مرور میکنم خاطراتمان را …اما حیف…مگر کپی برابر اصل میشود؟
—
خیالت راحت ..شکسته ها نفرین هم بکنند گیرا نیست.نفرین ته دل میخواهد دل شکسته من ک سر و ته ندارد
—
چشمام یه مدته به کوچه خیره شده من منتظرم که بیای خیلی دلم برات تنگ شده…
روزا مثل دیونه ها پرسه زنون تو کوچه ها…
شبا یه گوشه از اتاق گریه و آه بی صدا…
اما… اما… …
—
بدترین درد اینه که یکی رو دوست داشته باشی ولی اون ندونه پس به سلامتی کسایی که غرور جوونیشون رو به خاطر عشق یه طرفشون شکستن.
(واسه اونی که یه دنیا خاطر یکی دیگه رو می خواست)
—
واقعی:
یسر غیر مستقیم به دختره گفت دوستش داره ولی موقعیت ازدواج نداره باید حد اقل تا یه سال صبر کنه. دختره اونقدر دور و برش پر بود از این آدما که اصلاً به حرفش اهمیت نداد ولی به مرور زمان عاشق پسره شد اونقدر که اگه یه روز نمیدیدش دنیا رو سرش خراب می شد. یه سال مثل برق و باد گذشت. اخلاق پسره تغییر کرده بود دیگه مثل قبل نبود خیلی داغون بود دختر میمرد براش نتونست ببینه غمش رو…
زنگ زد بهش آخه پسر دوستش دارشت اگه نداشت چرا با هر کار بدی که ازش سر می زد باهاش قهر می کرد؟ چرا اگه به کسی اهمیت نمیداد پسر خوشحال میشد؟
اما پسر گفت شما از همه پسرای شهرمون سرین … شما خیلی خوبین… مطمئن باش خدا اونی که لیاقتت رو داره میذاره جلو پات … من داغونم چون پریروز کارت عروسی اونی که یه دنیا خاطرش رو می خواستم واسم آوردن. غرور دختر شکست.پس یه سال…
—
داستان دیو و دلبر رو شنیدی؟؟؟دلبر عاشق دیو شد و وقتی بهش گفت طلسم دیو شکست و ادم شد.حالا داستان منو گو ش کن: زمانی عاشق یه ادم شدم ولی تا بهش گفتم دوست دارم به دیو سنگدل تبدیل شد و من هنوز دیو رو دوست دارم حتی اگه دلبرش من نباشم…
—
دلبسته به سکه های قلک بودیم، دنبال بهانه های کوچک بودیم، رویای بزرگ شدن خوب نبود، ای کاش تمام عمر کودک بودیم
—
خسته ام…!
از آدمهایی ک از آدمیت فقط ظاهرش را ب ارث برده اند…
—
حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…
—
گذرازمن
اگه راهم این روزاازتویه کم دوره ببخش
توی زندگی آدم یه وقتامجبوره ببخش
بگذرازمن اگرصبروطاقتم کافی نبود
عکس من توقاب رویایی که می بافی نبود
بگذرازمن اگه جمعه بودوبازدیراومدم
شب واسه گفتن قصه هاباتاخیراومدم
گل یکدونه ی گلدون بلورزندگی
چی دارم واست به جزیه عالمه شرمندگی
آرزوم همیشه این بوده که تو کسی بشی
سایه بون دل بی پناه بی کسی بشی
حالاکه گذشته ازمن توبایدصاف بمونی
مث آینه شمدونای نقره شفاف بمونی
یه سبددعاوخوشبختی فردامال تو
دس من بودکه می گفتم همه دنیامال تو
توبازم بروسراغ بازیاونقاشی
نبایدتوازحالابه فکرغصه هاباشی
بروزندگی روبامهربونی رنگ بزن
همه روباهرچی دوس داری هماهنگ بزن
دوری مون وبازمی ذارم به حساب سرنوشت
این قدرخوبی که آخرمی دونم می ری بهشت
—
بزرگترین تراژدی انسان آن است که وقتی هنوز زنده است، چیزی در درونش بمیرد ( آلبرت شوایتزر )
—
دریک رابطه دونفره وقتى دونفرهیچ مشکلى باهم ندارند،حتماً یکى ازآنها تمام حرفهاى دلش رانمیگوید!!
ویلیام شکسپیر
—
وقتی روزای رفته تو رو یادم میاره، حس میکنم میلرزه دل واسه تو دوباره، کاشکی دلم میفهمید، گذشته ها گذشته، اون که دلم میخواستش، خیلی وقته رفته، خاطره های رفته باز میاد به یادم، نمیتونم بگذرم از تو، آخه دل به تو دادم، شاید یه بار ببینمت تو رو دوباره، آخه کجایی دل دیگه طاقت نداره
—
رفتن من دیونه رو بد تر کرد…هر لحظه جونمو سرد تر کرد…قلبه ویرونه منو ترک کرد…
دیگه نمیتونم من هر شب از خوب بپرم…!
فریاد بزنم خدا چرا پس نیست…؟
—
واقعی:
براش اس فرستادم:دلم برات تنگ شده
جوابش:کمتر بهم فکر کن تا دلتنگ نشی!!!
اونشب تا صبح گریه کردم نه به خاطر بی علاقه بودنش به من .برا اینکه اصلا نمیدونه دلتنگی دست خودم نبود .وگرنه به جای کمتر هیچوقت بهش فکر نمیکردم…
—
هوایت که بسرم میزند دیگر در هیچ هوایی نمی توانم نفس بکشم،
عجب نفس گیر است هوای بی تو…
—
دور باش…
اما نزدیک من…!!
من از نزدیک بودن های دور می ترسم!!!
—
چه احساس قشنگی است که در خلوت خود/
یاد یک دوست تو را غرق تماشا سازد…
—
چه شکوه دل انگیزےست…
این منم، که شانه به شانهات،
قدم که نه، پرواز میکنم!
دستان زیبای توست
که گرہ خوردهاند
به دستانم.
من… تو…
&
…مادرم صدایم میزند!
کاش می فہمید،
لحظهای از این رویا
میارزد به تمام زندگیام!
—
زمـــــانیست کــــه شیــــطاه فــــریــــادمــــی زنــــد ادم بیــــــاوریدســــجده مــــی کـــــنم
—
نمی دانم چه بگویم دوستان خسته ام از این که دلتنگشم ولی نمی داند و نخواهد دانست خسته ام از این همه تنهایی قدم زدن!!!! آیا کسی است قلبم را بفشارد ولی قطره ای خون ازش بیرون نیاد؟؟؟؟
—
صدای خنده خدارامیشنوی …
…
به آنچه محال میپنداری میخندد!
—
زمانه ب من اموخت ک دست دادن معنی رفاقت نیست…بوسیدن قول ماندن نیست…و عشق ورزیدن ضمانت تنها شدن نیست!!
—
به سلامتی همه ی پسرا و دخترایی که اسارت یک عشق…
آرزوی پدر و مادر شدن رو به دلشون گذاشت
خدا نزار آرزو شههههه دسشش دارمم به خودت قسم
—
باید قمارباز باشی تا بدونی فرق داره باختن با بد باختن
خدااااا
نزار ببازم چه میشهههه
—
روزهای بارونی رو خیلی دوست دارم …
خیلی راحت میتونم گریه کنم و کسی نفهمه…
بلرزم و همه فکر کنن چون خیسم میلرزم…
—
میلرزم و میترسم…
از سردبودن آب پاکی که روی دستم میریزن…
آخه نمیتونم من بی اون باشم…خداااااااااااا..خواهشششش
—
خدایـــــا…
یادته یه روز ابری بغض کرده بودم اما اشک نمیریختم…
فریاد زدم گفتم خدا فکرش داره دیونم می کنه اما اون بی خیاله…
گفتم داره میره خدا جونم…
ولی بازم سکوت جوابت بود خدا…
اما بارون اومد جرم اشک های نریخته منو کشید…
خدایا خودمونیم ها دلتنگی هم حس غریبی داره
—
چه بی تفــــــــاوت زندگــــــــی می کنند آدمــــهــــــــا …
بی آنــــــــکه بداننـــــــد در گوشـــــــه ای از دنیــــــــــا
تمــــــــام دنیـــــــــای کسی شـده انــــــــد …
—
همیشه تورویای شیرین خودم موندم وسوختم
که 1روز بیادصدام کنه بدون هیچی صداش بلرزه صادقانه نگام کنه بگه خیلی وقته دوستت دارم
پیشه خودم میگم پس مثله من بودی!!!
1روز میشه بیای بگی هستی؟؟؟؟؟؟
—
چی بگم؟
شبهایی که گریه کردمو؟
چی بگم؟
11 کیلویی که از غصه کم کردمو؟
چی بگم؟
شش ماهی که نمیدونستم باید منتظر بمونم یا برمو؟
کدومشو بگم تا یکم بفهمی با این حرفا
یکم دلگرمی میخواستم ازت فقط همین عوضی
—
تنهایی یعنی
تنها باشی و
تنها باشه
ولی حاضر نباشه
با تو باشه…
—
آخه چرا میگی ما دیگه بهم نمیرسیم؟
چرا جگر منو آتیش میزدی هرروز؟
چرا ؟چرا ؟چرا؟
عوضی
میگفتی
نمیخوام دیگه بهم برسیم
—
تنهایی
چیزهای زیادی به انسان می آموزد،
اما تو نرو…
بگذار من نادان بمانم…!
نظرات شما عزیزان: